سینما پارادیزو | هر کس سینمای خودش

سینما پارادیزو | هر کس سینمای خودش

نقد و بررسی و معرفی آثار سینمایی روز دنیا
سینما پارادیزو | هر کس سینمای خودش

سینما پارادیزو | هر کس سینمای خودش

نقد و بررسی و معرفی آثار سینمایی روز دنیا

موسیقی لوفای


 زیبایی شناسی نقص:

لاو فیدلیتی یا وفاداری کم (Low Fidelity) یا موسیقی لوفای Lo-Fi Music سبکی است که در سال‌های اخیر در میان مخاطبان جوان موسیقی محبوبیت زیادی پیدا کرده است. لوفای نوعی موسیقی زیبایی‌شناسانه است که به واسطه نقص‌های عمدی که از سوی آهنگساز در آن تعریف شده است، به طور سنتی در سبکی است حتی در صورت ضبط استودیویی نیز همواره نقصی در آن در نظر گرفته می‌شود. این نقص‌ها، مانند نویز محیطی، اعوجاج، نت‌های خارج و ... عمدا در ساختار آهنگ حفظ می‌شوند و اغلب در موسیقی لوفای توجه زیادی به آن می‌شود و تجربه‌ای منحصر به فرد، بدیع و اصیل را برای شنونده به همراه می‌آورد.


موسیقی لوفای چیست؟

ریشه‌های اولیه این موسیقی به اواسط قرن بیستم و زمانی باز می‌گردد که نوازندگان شروع به آزمایش تکنیک‌های ضبط خانگی کردند که کیفیت آن‌ها در حد کیفیت ضبط‌های استودیویی حرفه‌ای نبود. نمونه‌های اولیه لوفای را می‌توان در آثار هنرمندانی مثل پل مک‌کارتنی Paul McCartney پیدا کرد، جایی که او بخش‌های از اولین آلبوم انفرادی خودش با نام مک‌کارتنی را در خانه با استفاده از یک دستگاه ضبط چهار آهنگی ضبط کرد. پس از آن به طور مشابه، راک مستقل در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شاهد افزایش تکنیک‌های زیبایی‌شناسی لوفای بودند و گروه‌هایی مانند گایدد بای وویسز Guided By Voices و پیومنت Pavement به همین روش محبوبیت یافتند.  در عصر دیجیتال، این سبک با ترکیب عناصری از سبک‌های مختلف مانند هیپ هاپ، جز و موسیقی الکترونیک تکامل یافته و گسترش پیدا کرده است. ظهور پلتفرم‌های پخش موسیقی استریم و یوتیوب، پخش و انتشار موسیقی را برای هنرمندان آسان‌تر کرده است که منجر به افزایش انتشار محتوای موسیقی Lo-Fi در سطح اینترنت شده است و آن را به کی از پرطرفدارترین سبک‌ها در دنیای موسیقی کرده است. یکی از محبوب‌ترین سبک‌های فرعی در این دسته، لوفای هیپ هاپ است که با ضرب‌آهنگ دلپذیر و بهره بردن از سمپل‌های جز و هیپ هاپ قدیمی شناخته می‌شود.



ریشه‌های چیلدکاو و لوفای گرل اصطلاح چیلدکاو (ChilledCow) در سال ۲۰۱۳ توسط دیمیتری، دانش‌آموزی فرانسوی در سال ۲۰۱۳ برای نشان دادن عشق خود به موسیقی چیل یا خنک ابداع شد. دیمیتری در ابتدا ترکیبی از آهنگ‌هایی از سبک‌های مختلف از جمله هیپ هاپ، جز و موسیقی الکترونیک را عرضه می‌کرد؛ اما با این حال تا زمانی که شروع به تمرکز بر روی موسیقی لوفای هیپ هاپ نکرده بود، شناخته‌شده نبود و رسمیت پیدا نکرده بود. موسیقی با ضرب‌آهنگ آارم و فضای لوفای امروزه با این اصطلاح شناخته می‌شود.



زاده شدن لوفای گرل

 در سال ۲۰۱۷، چیلدکاو نماد دختر در حال مطالعه (Study Girl) که در حال حاضر بسیار شناخته شده است را معرفی کرد. این تصویر از شخصیتی از انیمه زیبای زمزمه قلب (Whisper of the Heart) ساخته شیزوکو سوکیشیما (Shizuku Tsukishima) از ساخته‌های استودیو جیبلی در سال ۱۹۹۵ الهام گرفته است و دختری در حال مطالعه را نشان می‌دهد که هم‌زمان به موسیقی نیز گوش می‌دهد؛ اگرچه این شخصیت دقیقا شخصیت همان انیمه نیست و طراحی اصیل و مختص به خود را دارد. این شخصیت توسط خوان پابلو ماچادو (Juan Pablo Machado) طراحی شد و خیلی زود بدل به نماد این کانال و سبک شد.  در ماه مارس ۲۰۲۱، ChilledCow نام خود را به Lo-Fi Girl تغییر داد و هویت کانال را شناخته‌ترین چهره و تصویرش تثبیت کرد. این تغییر همچنین با لوگوی جدیدی نیز همراه شد که یک دختر در حال مطالعه (Study Girl) را نمایش می‌گذارد و بر ارتباط این کانال با این شخصیت و همچنین ارتباط موسیقی لوفای با مطالعه و تمرکز تاکید کرد.



ویژگی‌های لوفای هیپ هاپ لوفای هیپ هاپ

 Lo-fi Hip Hop با صدای کم کیفیت آن تعریف می‌شود که مشخصا نشانه تولید ضعیف نیست، بلکه یک انتخابی عمدی زیبایی‌شناسانه است. این سبک نواقصی عمدی مانند نویز پس‌زمینه، اعواج و ریتم‌های بدون بیت را در خود دارد.  موسیقی لوفای اغلب عناصری از دیگر سبک‌ها، از جمله موسیقی جز Jazz، سول Soul و امبینت Ambient را در خود دارد. این موسیقی عموما بی کلام است ولی استفاده‌های پراکنده‌ای از آواز اغلب به صورت سمپل کوتاه و تکرارشونده نیز در آن دیده می‌شود. ریتم موسیقی لوفای عموما آهسته و آرام است و فضایی آرامش‌بخش را ایجاد می‌کند که در حال حاضر این سبک مترادف با این ویژگی‌ها است.


تاثیر فن‌آوری در موسیقی لوفای

 ظهور پلتفرم‌های استریم دیجیتال و نرم‌افزارهای تولید موسیقی نقش مهمی در گسترش لوفای هیپ هاپ ایفاده کرده‌اند. بندکمپ، ساندکلاد و یوتیوب بستری را برای هنرمندان مستقل فراهم کرده‌اند تا کارهای خود را به اشتراک بگذارند و در کنار آن، نرم‌افزارهایی مانند آبلتون Ableton و اف ال استودیو FL Studio تولید موسیقی را ساده‌تر و در دسترس‌تر کرده‌اند.  نمی‌توان درباره ظهور موسیقی لوفای یا هیپ هاپ لوفای بدون اشاره به پدیده بخش رادیویی ۲۴ ساعته در تمام هفته موسیقی هیپ هاپ لوفای در یوتیوب اشاره نکرد. این جریان‌ها که اغلب با انیمیشن دختر در حال مطالعه همراه است، به پس‌زمینه محبوب برای مطالعه،‌ استراحت و یا کار تبدیل شده است [مهم نیست از کدام کشور وارد یوتیوب بشوید، برای عموم افراد دنیا در بدو ورود به این پلتفرم بزرگ اشتراک ویدئو،‌ کانال لوفای گرل یکی از اولین کانال‌هایی است که نمایش داده می‌شود].



اهمیت فرهنگی لوفای هیپ هاپ

 لوفای هیپ هاپ به چیزی بیش از یک سبک تبدیل شده است. این سبک در حال حاضره به عنوان یک پدیده فرهنگی شناخته می‌شود که نسلی که به دنبال آرامش در عین سادگی هستند، ارتباط برقرار کرده است. صدای نوستالژیک آن فراری از فضای پرسرعت و پراسترس  دنیای مدرن است و موسیقی متنی برای درون‌نگری، آرامش و تمرکز فراهم کرده است.  این سبک همچنین باعث ایجاد حس اجتماعی در بین شنوندگان شده است. بسیاری از کانال‌های یوتیوب دارای ویژگی‌های چت زنده هستند که به شنوندگان از سراسر جهان اجازه می‌دهد تا با افرادی با حس و عشق مشترک نسبت به موسیقی ارتباط برقرار کنند.


زیبایی‌شناسی و جذابیت موسیقی لوفای

 موسیقی لوفای اغلب با زیبایی‌شناسی خاصی همراه است؛ هم از نظر موسیقی و هم از نظر بصری. از نظر موسیقی، این موسیقی اساسا ساده و مینیمال است و وجود عیوبی مانند صدای خش‌خش نوار، صدای ترق و تروق صفحه واینل و صداهای مختلف پس‌زمینه [که بعضا صدای طبیعت است] کمک می‌کند که بسیاری از شنوندگان آن را آرامش‌بخش و آسایش‌آور تعریف کنند.  از نظر بصری این سبک اغلب دارای آثار هنری است که نماهای بدیع و دنج، نماهایی از داخل منزل، انیمیشن‌های دوره وینتیج و ... است که عموما با دست ترسیم شده‌اند. این عناصر بصری، شنونده را در ترکیبی از زیبایی‌شناسی صدا و بصری آرام غوطه‌ور می‌کند. بسیاری از شنوندگان از آن برای مطالعه، کار و یا صرفا استراحت استفاده می‌کنند.


ریشه‌های لوفای جز
سبک لوفای جز Lo-Fi Jazz از جنبشی دیرین‌تر و بزرگ‌تر از موسیقی لوفای شروع شد. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نوازندگان شروع به آزمایش تکنیک‌های جدیدی در ضبط موسیقی کردند که در آن به صورت عمدی نویزهای محیطی و نواقصی گنجانده می‌شد. جز با ماهیت بداهه‌نوازی و تاکید بر بیان احساس، یک بستر مناسب برای ارائه زیبایی‌شناسی لوفای بود.

لوفای جز اغلب به خاطر صدای آرامش‌بخش و ملایمش شناخته می‌شد که با استفاده از سازهای جز طلیف‌تر مانند ساکسیفون، پیانو و کنترباس همراه با صدای کم‌کیفیت و قدیمی ساخته می‌شد. این سبک اغلب شامل صداهای پس‌زمینه مانند صدای ترق و تروق وانیل، صداهای باران یا فضای کافه می‌شود که باعث ایجاد فضایی صمیمی و آرام برای مخاطب می‌شود.



هنرمندان و آلبوم‌های محبوب

 هنرمندان متعددی از جمله بیل ایوانز Bill Evans، چت بیکر Chet Baker و مایلز دیویس Miles Davis سهم قابل توجهی در گسترش موسیقی لوفای جز داشته‌اند. در دوران اخیر نیز هنرمندانی نظیر Tomppabeats، [bsd.u] و Idealism عناصر پرشماری از موسیقی الهام‌گرفته از جز را در آثار خود گنجانده‌اند.  لوفای جز در عصر دیجیتال محبوبیت پیدا کرده است و به ویژه در میان دانشجویان و کارگرانی که به دنبال موسیقی پس‌زمینه آرامش‌بخش هستند، طرفداران زیادی دارد. پلتفرم‌های استریمی مانند یوتیوب و اسپاتیفای دارای تعداد زیادی پلی لیست لوفای جز هستند که اغلب برای مطالعه، کار یا فقط استراحت به کار برده می‌شوند.


نقش لوفای در فرهنگ مدرن

 در دنیای پرشتاب امروز که فن‌آوری‌های پیشرفت با سرعتی بی‌مانند توسعه پیدا می‌کنند، موسیقی به عنوان پادزهری در برابر تاثیر مخرب سبیل عظیم کمال‌گرایی دیجیتال عمل می‌کند. لوفای در کنار احساس راحتی و نوستالژی، بازگشت به سادگی و اصالت را نیز به مخاطب ارائه می‌دهد. احتمالا به همین دلیل است که موسیقی لوفای به موسیقی انتخابی برای بسیاری از دانشجویان و کارگران بدل شده است و بستری برای به دست آوردن آرامش و تمرکز و افزایش بهره‌وری را برای آن‌ها فراهم کرده است.  علاوه بر این، ظهور موسیقی لوفای تولید موسیقی را نیز دموکراتیک‌تر کرده است [و فضای بازتر فراتر از قدرت شرکت‌های بزرگ صنعت موسیقی مهیا کرده است]. با یک لپ تاپ و چند ابزار ارزان‌قیمت، هر کسی می‌توان آهنگ‌های خود را ایجاد و منتشر کند و موانع بین هنرمند و مخاطب را از میان بردارد و در نهایت باعث تفویت حس اجتماعی فراگیری شود.




وجه تمایز موسیقی لوفای

 موسیقی لوفای به دلیل ماهیت آرامش‌بخش و محجوب آن به عنوان موسیقی مناسب برای مطالعه رواج پیدا کرده است. بسیاری از دانش‌آموزان، دانشجویان و کارگران برای بهبود تمرکز و بهبود بهره‌وری از موسیقی Lo-Fi یا Lofi‌ بهره می‌برند. کانال‌هایی مانند لوفای میوزیک یوتیوب (Lo Fi Music YouTube) میلیون‌ها مشترک جذب کرده‌اند و استریم پایان‌ناپذیری از آهنگ‌های آرامش‌بخش و ملایم را برای مخاطبان فراهم کرده‌اند.  موسیقی لو-فای قرون وسطی Medieval Lo-Fi یا به صورت خلاصه‌تر لوفای یک زیر سبک است که صدای لوفای را با عناصر موسیقی قرون وسطی ترکیب می‌کند و ترکیبی منحصر به فرد ایجاد می‌کند که شنوندگان را به قرون وسطی می‌برد. تعریف موسیقی لو-فای بسیار گسترده است و می‌تواند شامل انواع سبک‌های موسیقی باشد، اما عموما به موسیقی اطلاق می‌شود که صدایی عمدا خام یا صیقل‌نخورده دارد. این بخش اصلی از معنای موسیقی لوفای است که همه‌چیز در مورد ایجاد یک فضای خاص، اغلب نوستالژیک یا آرامش‌بخش را در خود دارد.  برای تولیدکنندگان محتوا، موسیقی Lo-Fi به واسطه نداشتن حق کپی رایت برای انتشار در یوتیوب ارزش مضاعفی دارد. منابع بسیاری برای دسترسی به موسیقی لو-فای بدون حق امتیاز و کپی رایت وجود دارد که می توان از آن‌ها در ویدیوهای YouTube بدون خطر نقض کپی رایت استفاده کرد.


سایر ویژگی‌ها و روش‌های جستجوی موسیقی لوفای  در یوتیوب

ساخت موسیقی لو-فای مستلزم داشتن دانش تولید موسیقی است و اغلب شامل استفاده از نرم‌افزار برای ایجاد بیت‌ها، افزودن افکت‌ها و دست‌کاری صداها است. آموزش‌های آنلاین زیادی برای افرادی که علاقه‌مند ساخت موسیقی لو-فای هستند، وجود دارد.  امکانات زیادی نیز برای دانلود موسیقی Lo-fi (lofi) به صورت گسترده در دسترس است. بسیاری از هنرمندان موسیقی لوفای خود را به صورت رایگان برای دانلود و لذت بردن مخاطبان در بستر آفلاین ارائه می‌کنند.  سرعت موسیقی لوفای معمولا در محدوده 70 تا 90 ضربه در دقیقه قرار می‌گیرد  که به ایجاد احساس آرامش در مخاطب کمک می‌کند.  هنرمندان موسیقی لو-فای تنوع و گستره زیادی دارند و از تولیدکنندگان در اتاق خواب گرفته تا نوازندگان معتبرتر در بین آن‌ها دیده می‌شود. برخی از آهنگ‌های موسیقی لو-فای حتی به موفقیت‌هایی در عرصه جریان اصلی موسیقی نیز دست یافته‌اند.  موسیقی لوفای به عنوان موسیقی پس‌زمینه (Background Music) در محیط‌های مختلف، از کافی‌شاپ تا فضاهای اداری، برای ایجاد فضایی آرام و سازنده استفاده می‌شود.



بحث پایانی در مورد موسیقی لوفای

 موسیقی Lo-Fi، با صدای ناقص و نوستالژیک خود، جایگاه منحصر به فردی را در چشم‌انداز موسیقی مدرن ایجاد کرده است. این سبک نه تنها به عنوان یک موسیقی متن آرامش‌بخش برای زندگی روزمره ما عمل می‌کند، بلکه به عنوان یادآور زیبایی در نقص و اصالت نیز مطرح است. همان‌طور که ما به حرکت در دنیایی که از کمال دیجیتالی اشباع شده است، ادامه می دهیم؛ جذابیت خام و صیقل‌نیافته موسیقی لوفای، فرصتی را برای رسیدن به آرامش ارائه می‌دهد که باعث می‌شود محبوبیت این سبک روزبه‌روز افزایش پیدا کند.     آیا شما هم از طرفداران موسیقی لوفای هستند؟ شما برای رسیدن به آرامش در این دنیای آرامش‌گزیر، چه راهکاری دارید و به سبکی از موسیقی گوش می‌دهید؟ خوشحال می‌شویم که در بخش کامنت‌ها از نظر شما آگاهی پیدا کنیم.  می‌توانید آلبوم‌های اختصاصی این سبک و همچنین آلبوم‌های استودیویی بی‌کلام این سبک را از دنیای موسیقی دانلود کنید و در فضای بی‌پایان سرشار از آرامش این سبک غوطه‌ور شوید.     این مقاله، ترجمه مقاله‌ای با عنوان موسیقی لوفای: زیبایی شناسی نقص (Lofi Music: The Aesthetic of Imperfection) نوشته چیوما اگوزوراکو (Chioma Eguzoraku) از وب‌سایت میوزیک گیتوی (Music Gateway) است که در آگوست ۲۰۲۳ منتشر شده است.



موسیقی متن


لینک دانلود


پ.ن:موسیقی متن بازی (The Last of Us)ساخته(Gustavo Santaolalla)قطعه ای (All Gone:No Escape)


قابهای ماندگار

پ.ن:پشت صحنه فیلم (Her) محصول 2013 به کارگردانی (Spike Jones)


چهل قاعده شمس تبریزی


کتاب ملت عشق، یکی از معروف‌ترین و لذت‌بخش‌ترین کتاب‌هایی است که تقریبا هر خواننده‌ای را مجذوب خود می‌کند و این به خاطر عشقِ زیبا و عرفانی میان مولانا و شمس تبریزی و همچنین قلم روان الیف شافاک، نویسنده کتاب است. اما در کتاب ملت عشق، یکی از چیزهایی که بسیار به چشم می‌آید، چهل قاعده شمس تبریزی است.

در سراسر کتاب ملت عشق، شمس در موقعیت‌هایی خاص هر بار یک قاعده را بیان می‌کند که بسیار خواندنی است. در این مطلب از وب‌سایت معرفی کتاب کافه‌بوک، قصد داریم چهل قاعده شمس تبریزی را مرور کنیم. اگر درباره کتاب ملت عشق به اطلاعات بیشتری نیاز دارید می‌توانید از طریق لینک زیر معرفی کتاب را مطالعه کنید.

چهل قاعده شمس تبریزی برگرفته از کتاب ملت عشق


قاعده ۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می‌بریم، همچون آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینیم. هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم‌آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می‌بری. اگر هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.


قاعده ۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

پیمودن راه حق کار دل است، نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه‌هایت است. از کسانی باش که به نفس خود آگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می‌گیرند.


قاعده ۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

قرآن را می‌توان در چهار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطنِ بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی‌گنجد.


قاعده ۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

صفات خدا را می‌توانی در هر ذره کائنات بیابی. چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن همه جا هست. همانطور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. هر که او را بیابد تا ابد نزدش می ماند.


قاعده ۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام بر می‌دارد. با خودش می‌گوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.» اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق می‌گوید این است: «خودت را رها کن. بگذار برود!» عقل به آسانی خراب نمی‌شود. عشق اما خودش را ویران می کند. گنج‌ها و خزانه‌ها هم در دل ویرانه‌ها یافت می‌شود، پس هرچه هست در دل خراب است.



قاعده ۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

اکثر درگیری‌ها، پیش‌داوری‌ها و دشمنی‌های این دنیا از زبان منشأ می‌گیرد. تو خودت باش و به کلمه‌ها زیاد بها نده. در دیار عشق زبان حکم نمی‌راند. عاشق بی‌زبان است.


قاعده ۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این زندگانی اگر تک و تنها در گوشه‌ی انزوا بمانی و فقط پژواک صدای خود را بشنوی، نمی توانی حقیقت را کشف کنی، فقط در آینه‌ی انسانی دیگر است که می‌توانی خودت را کامل ببینی.


قاعده ۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می‌کند. حتی اگر هم‌اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ‌های بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواسته‌ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته‌اش محقق نشده، شکر گوید.


قاعده ۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست. به معنای آینده‌نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است، به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقانِ خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام می‌کشند و هضم می‌کنند. می‌دانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود.


قاعده ۱۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

به هر سو که می‌خواهی – شرق، غرب، شمال یا جنوب – برو، اما هر سفری که آغاز می‌کنی سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر می‌کند، سرانجام ارض را طی می‌کند.


قاعده ۱۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

قابله می‌داند که زایمان بی‌درد نمی‌شود. برای آنکه «تویی» نو و تازه از تو ظهور کند باید برای تحمل سختی‌ها و دردها آماده باشی.


قاعده ۱۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

عشق سفر است. مسافر این سفر چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض می‌شود. کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند.


قاعده ۱۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این دنیا بیش از ستاره‌های آسمان، مرشدنما و شیخ‌نما هست. مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدن درون خودت و کشف کردن زیبایی‌های باطنت رهنمون می‌شود. نه آن که به مریدپروری مشغول شود.


قاعده ۱۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد.


قاعده ۱۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

خدا هر لحظه در حال کامل کردنِ ماست، چه از درون و چه از بیرون. هر کدام ما اثر هنریِ ناتمامی است. هر حادثه‌ای که تجربه می‌کنیم، هر مخاطره‌ای که پشت سر می‌گذاریم، برای رفع نواقصمان طرح‌ریزی شده است. پروردگار به کمبودهایمان جداگانه می‌پردازد، زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است.



قاعده ۱۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

خدا بی‌نقص و کامل است، او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هر چیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد، می‌تواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتا در آغوش نکشی، تا آفریده را به خاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی، نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی.


قاعده ۱۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

آلودگی اصلی نه در بیرون و در ظاهر، بلکه در درون و دل است. لکه ظاهری هر قدر هم بد به نظر بیاید، با شستن پاک می‌شود، با آب تمیز می‌شود. تنها کثافتی که با شستن پاک نمی‌شود حسد و خباثت باطنی است که قلب را مثل پیه در میان می‌گیرد.


قاعده ۱۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

تمام کائنات با همه لایه‌ها و با همه بغرنجی‌اش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد، بلکه صدایی است در درونِ خودمان. در خودت به دنبال شیطان بگرد، نه در بیرون و در دیگران. و فراموش نکن هر که نفسش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است. انسانی که نه به دیگران، بلکه به خود بپردازد، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است.


قاعده ۱۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این‌ها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل می‌شود.


قاعده ۲۰ از چهل قاعده سمش تبریزی

اندیشیدن به پایانِ راه کاری بیهوده است. وظیفه تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که برمی‌داری. ادامه‌اش خودبه‌خود می‌آید.



قاعده ۲۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

به هر کدام ما صفاتی جداگانه عطا شده است. اگر خدا می‌خواست همه عینا مثل هم باشند، بدون شک همه را مثل هم می‌آفرید. محترم نشمردن اختلاف‌ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی‌احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا.


قاعده ۲۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

عاشق حقیقی خدا وارد میخانه که بشود، آنجا برایش نمازخانه می‌شود. اما آدم دائم الخمر وارد نمازخانه هم که بشود، آن جا برایش میخانه می‌شود. در این دنیا هر کاری که بکنیم، مهم نیتمان است، نه صورتمان.


قاعده ۲۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپرده‌اند. بعضی‌ها اسباب بازی را آن قدر جدی می‌گیرند که به خاطرش می‌گریند و پریشان می‌شوند. بعضی‌ها هم همین که اسباب بازی را به دست می‌گیرند کمی با آن بازی می‌کنند و بعد می‌شکنندش و می‌اندازندش دور. یا زیاده بهایش می‌دهیم یا بهایش را نمی‌دانیم. از زیاده روی بپرهیز. صوفی نه افراط می‌کند و نه تفریط. صوفی همیشه میانه را بر می‌گزیند.


قاعده ۲۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به خاطر داشته باشد که خلیفه‌ی خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته‌ی این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه‌ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند.


قاعده ۲۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم.



قاعده ۲۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

کائنات وجودی واحد است. همه‌چیز و همه‌کس با نخی نامرئی به هم بسته‌اند. مبادا آه کسی را برآوری؛ مبادا دیگری را، به خصوص اگر از تو ضعیف‌تر باشد، بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همه انسان‌ها را اندوهگین کند. و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.


قاعده ۲۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

این دنیا به کوه می‌ماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را می‌شنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک می‌یابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت می‌آید. پس هر که درباره‌ات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز می‌بینی همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون می‌شود.


قاعده ۲۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

گذشته مهی است که روی ذهنمان را پوشانده. آینده نیز پس پرده خیال است. نه آینده‌مان مشخص است، نه گذشته‌مان را می‌توانیم عوض کنیم. صوفی همیشه حقیقت زمان حال را در می‌یابد.


قاعده ۲۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده. به همین سبب این که انسان گردن خم کند و بگوید: «چه کنم، تقدیرم این بوده»، نشانه‌ی جهالت است. تقدیر همه‌ی راه نیست، فقط تا سر دو راهی‌هاست. گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش‌ها و راه‌های فرعی در دست مسافر است. پس نه بر زندگی‌ات حاکمی و نه محکوم آن.


قاعده ۳۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

صوفی حقیقی آن است که اگر دیگران سرزنشش کنند، عیبش بجویند، بدش بگویند، حتی به او افترا ببندند، دهانش را بسته نگه دارد و درباره کسی حتی یک کلمه حرف ناشایست نزند. صوفی عیب را نمی‌بیند، عیب را می‌پوشاند.



قاعده ۳۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می‌گیرد. بعضی‌ها حادثه‌ای را پشت سر می‌گذراند، بعضی‌ها مرضی کشنده را؛ بعضی‌ها درد فراق می‌کشند، بعضی‌ها درد از دست دادن مال… همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می‌گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می‌آورند برای نرم کردن سختی‌های قلب. بعضی‌هایمان حکمت این بلایا را درک می‌کنیم و نرم می‌شویم، بعضی‌هایمان اما افسوس که سخت‌تر از پیش می‌شویم.


قاعده ۳۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

همه پرده‌های میانتان را یکی یکی بردار تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی. قواعدی داشته باش، اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری درباره‌شان استفاده نکن. به ویژه از بت‌ها بپرهیز، ای دوست. و مراقب باش از راستی‌هایت بت نسازی! ایمانت بزرگ باشد، اما با ایمانت در پی بزرگی مباش!


قاعده ۳۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این دنیا که همه می‌کوشند چیزی شوند، تو “هیچ” شو. مقصدت فنا باشد. انسان باید مثل گلدان باشد. همان طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلا درون مهم است، در انسان نیز نه ظن منیت، بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد.


قاعده ۳۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس، چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند.


قاعده ۳۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این زندگی فقط با تضادهاست که می‌توانیم پیش برویم. مومن با منکر درونش آشنا شود، ملحد با مومن درونش. شخص تا هنگامی که به مرتبه انسان کامل برسد پله پله پیش می‌رود. و فقط تا حدی که تضادها را پذیرفته، بالغ می‌شود.



قاعده ۳۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی دامی برایت بگسترانند تا صدمه‌ای به تو بزنند، خدا هم برای آنان دام می‌گسترد. چاه کن اول خودش ته چاه است. این نظام بر جزا استوار است. نه یک ذره خیر بی‌جزا می‌ماند، نه یک ذره شر. تا او نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد. فقط به این ایمان بیاور.


قاعده ۳۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست. آن قدر دقیق است که در سایه‌اش همه‌چیز سر موقعش اتفاق می‌افتد. نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر. برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک زمان مردن.


قاعده ۳۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییردادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هر چند سال که داشته باشیم، هر گونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، باز هم نو شدن ممکن است. حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مُرد.


قاعده ۳۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

حتی اگر نقطه‌ها مدام عوض شوند، کل همان است. به جای دزدی که از این دنیا می‌رود، دزدی دیگر به دنیا می‌آید. جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار می‌گیرد. کل هیچگاه دچار خلل نمی‌شود، همه چیز سرجایش می‌ماند، در مرکزش… هیچ چیز هم از امروز تا فردا به یک شکل نمی‌ماند، تغییر می‌کند. به جای هر صوفی‌ای که می‌میرد، صوفی‌ای دیگر می‌زاید.


قاعده ۴۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.



پ.ن:آنچه مطالعه کردید چهل قاعده شمس تبریزی از کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک با ترجمه ارسلان فصیحی بود.

چهل قاعده شمس تبریزی – چهل قاعده صوفی مسلکانی که دلی باز و روحی در پرواز دارند – را با عنوان چهل قاعده عشق (The Forty Rules of Love) نیز می‌شناسند.!

چرا باید کتاب بخوانیم؟


ادبیات چه کمکی به ما می‌کند؟ چرا باید کتاب بخوانیم و اهمیت مطالعه و کتاب خواندن در چیست؟

این سوالی است که افراد زیادی از من می‌پرسند و منتظر یک جواب خیلی حکیمانه‌اند چون ناسلامتی من فرد کتاب‌خوانی هستم و باید ادبیات حرف زدنم با سایر افراد تفاوت داشته باشد و جواب‌های حکیمانه‌ای برای همه چیز داشته باشم!

اما واقعیت چیز دیگری است:

من کتاب نمی‌خوانم که حرف زدنم یا جواب‌هایم با بقیه تفاوت داشته باشد، من کتاب می‌خوانم که زندگی‌ام و دریافتم از زندگی با بقیه تفاوت داشته باشد.

روش مطالعه من هم مثل مطالعه کنکور نیست. من نمی‌خواهم همه‌چیز را حفظ کنم و طبق آن حفظیات سنجیده شوم. من می‌خواهم بفهمم و یاد بگیرم، این تفاوت زیادی با خواندن طوطی‌وار حفظ کردن دارد! زمانی که شما مطالعه می‌کنید و دیگران شما را به عنوان فردی کتاب‌خوان می‌شناسند مهم این نیست که شما ادبی و حکیمانه حرف می‌زنید یا نه، مهم این است که شما به نسبت بقیه دریافت بیشتری از زندگی و همه مسایل مربوط به زندگی پیدا می‌کنید.

وقتی کتاب می‌خوانید تمام دریچه‌های ذهنی و روحی خود را باز بگذارید، اجازه دهید ناخودآگاه شما وارد میدان شود!

ناخودآگاه بدون اینکه نیاز به حفظ کردن داشته باشد تمام آن چیزی را که برای شما مهم هست در خود نگاه می‌دارد و به وقت نیاز یادتان می‌آورد که برای کمک به شما چیزهایی در چنته دارد! در هنگام مطالعه به فکر این نباشید که این جمله را حفظ کنم تا جلوی دوستان و آشنایان به من وجهه و شان خوبی بدهد، به این فکر نکنید که قرار است با مطالعه و کتاب خواندن‌تان وجهه اجتماعی بخرید! به این فکر نکنید که حالا باید هر چه بیشتر از جملات قصار و اشعار خوب در حرف زدنم استفاده کنم تا فرد معقول و کتاب‌خوانی دیده شوم. نه! این حفظیات بدون مطالعه هم قابل انجام دادن هستند. با یک سرچ کوچک در گوگل و بعد شروع به حفظ کردن این کار شدنی است.


زمانی که یک کتاب خوب می‌خوانید تک تک جملات در ناخودآگاه شما باقی می‌مانند، فقط کافی است کمی به آن فکر کنید و خودتان را در آن موقعیت قرار دهید. کتاب خوب به شما یاد می‌دهد در زندگی چطور رفتار کنید چطور بیندشید و چطور خط فکری خودتان را پیدا کنید و شکل بدهید. کتاب خوب به شما اجازه می‌دهد به جای تمام زندگی‌هایی که نداشته‌اید زندگی کنید. به جای تمام تجربه‌هایی که نداشته‌اید و به جای تمام تصمیم‌هایی که هنوز به سراغ‌تان نیامده‌اند فکر کنید و از قبل جواب مناسب را بدانید.

با مطالعه زیادتر کتاب‌های خوب شما هیچ‌وقت در زندگی واقعی غافلگیر نمی‌شوید! انگار همه چیز را از قبل می‌دانید و یاد گرفته‌اید که چطور رفتار کنید. حفظ کردن جملات یا ادبی حرف زدن به شما هیچ کمکی نمی‌کنند! روح آدمی باید کتابی را ببلعد.

ادبیات و کتاب‌های خوب کارخانجات عظیم انسان سازی‌اند.


با خواندن کتاب‌های متفاوت شما با هر مسئله‌ای بارها از زوایای مختلف روبرو می‌شوید. مانند اینکه کسی نقشه فرار را روبروی شما گرفته باشد! تمامی راه‌ها و انتخاب‌ها برای شما روشن و واضح‌اند. شما بارها در قالب شخصیت‌های متفاوت زندگی کرده‌اید و تصمیم‌های مختلفی گرفته‌اید. شما کم کم همان پیر خردمندی می‌شوید که در تمام داستان‌ها حسرتش را می‌خوردید! حقیقت جالبی که در مورد اکثر انسان‌ها وجود دارد آرزوی زیستن چندباره و تجربه زندگی‌های متفاوت است، اما اکثر آن‌ها از این تجربه‌ای که به راحتی در اختیار آن‌ها گذاشته شده غافل‌اند! کتاب خوب! ماشین زمانی که همه، سال‌ها از آرزوی داشتنش دم می‌زنند همان ادبیات است! شما با مطالعه در زمان سفر می‌کنید. (بسیار سفر باید تا پخته شود خامی…)

ذهن شما به صورت ناخودآگاه سرشار از کلمات و لغات است، پس به صورت ناخوداگاه شما خیلی بهتر از بقیه قادر به توضیح درونیات و تفکرات و باز کردن مسایل هستید. شما با انواع استعاره و توصیف در کتاب‌ها مواجه شده‌اید پس به راحتی استعاره پنهان پشت هرچیزی را درک می‌کنید. زندگی ما و این دنیا یک استعاره بزرگ است و چطور بدون درکی از ادبیات می‌توانیم از این استعاره رازگشایی کنیم؟

نحوه دریافت شما به عنوان یک فرد کتاب‌خوان حتی از یک فیلم هم بسیار متفاوت‌تر از یک فرد عادی خواهد بود. شما در بحث‌ها خیلی راحت‌تر از یک فرد غیر کتاب‌خوان موفق به توضیح و صحبت کردن می‌شوید. دیدگاه شما نسبت به خیلی از مسایل بازتر و وسیع می‌شود و به راحتی می‌توانید تصمیماتی بگیرید که زندگی شما را از اشتباه و تجربه‌های بد خالی کند.

بعد از کتاب خواندن شما هرگز آدم قبلی نخواهید بود!

متوجه می‌شوید که واقعا چه چیزهایی در زندگی قابل اهمیت‌اند و چه چیزهایی بی‌ارزش‌تر از آن هستند که حتی به آن‌ها فکر کنیم. شما یاد می‌گیرید روی چه مسائلی متمرکز شوید و از کنار چه مسائلی عبور کنی

در دنیای امروز چیزی که بیشتر از هر موضوعی اهمیت دارد شخصی‌سازی است. همه سعی در شخصی‌سازی و درست کردن سبک و روش‌های شخصی برای زندگی‌شان هستند. چیزهایی که نشان دهد من با دیگری متفاوتم. من سبک و عقیده خودم را دارم. هیچ‌چیز به اندازه کتاب خوب خواندن شما را در شخصی‌سازی موفق نمی‌کند. ذهن شما قدرت پردازش و دریافت عمیقی پیدا می‌کند که ناخوداگاه سبک زندگی و عقاید شما را تحت شعاع قرار می‌دهد. این تغییر است که شما را از بقیه متفاوت می‌کند نه صرف بیان یک جمله از فلان نویسنده در فلان کتاب!

ادبیات به نجات زندگی آدم‌ها برخاسته است. ادبیات دست شما را باز گذاشته است که با خواندن یک کتاب خوب به تحولی برسید که در زندگی عادی شاید هرگز به آن نمی‌رسیدید! ادبیات به شما قدرت فوق‌العاده تصور و تخیل را می‌دهد. این اجازه که خود را جای کس دیگری بگذارید که با همذات پنداری به تصفیه روح و روان خود برسید. شما با خواندن یک کتاب تاریخی و ستم‌هایی که به انسان‌های دیگر روا شده است و با قدرت همذات پنداری به درک عظیمی از زندگی می‌رسید. رنج تمام انسان‌ها رنج شخصی خود شماست پس دیگر نمی‌توانید به ظلم و تبعیض بی‌تفاوت باشید نمی‌توانید خشونت نشان دهید. ادبیات به شما این اجازه را می‌دهد که با خواندن یک کتاب خوب خود واقعی‌تان را پیدا کنید با خواندن یک داستان به فلسفه و خودشناسی برسید. ادبیات عظیم‌ترین موتور محرک روح انسان است چون شما را قادر می‌سازد با خواندن یک داستان به تاریخ یا اجتماع – سیاست – فلسفه – روانشناسی و غیره برسید، فکر کنید و بفهمید.

تفاوات اصلی ادبیات با سایر رشته‌ها در همین است. شما نمی‌توانید یک کتاب صرف فلسفه یا سیاست بخوانید و به همه مفاهیم ذهنی دیگر هم دست بیابید. اما ادبیات زندگی است. چرا؟ چون دقیقا مثل خود زندگی همه چیز را با هم دارد و در بر می‌گیرد.

خیلی از افرادی که اهل مطالعه هستند خوانندگان ادبیات داستانی را جز خوانندگان جدی نمی‌شمارند! این افراد در اشتباه محض‌اند! ادبیات همه آن چیزی است که ما برای زندگی کردن لازم داریم. یک کتاب خوب می‌تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. داستان‌ها بیشتر از هر مرجع دیگری به شما آموزش می‌دهند. یک نویسنده به عنوان یک انسان می‌خواهد بهترین و عمیق‌ترین دریافت خود از زندگی‌اش را بنویسد و در اختیار مخاطب قرار دهد، خواندن این بسته اطلاعاتی فشرده دقیقا مانند همان عصاره کیمیاگری است که بعد سال‌های آزمون و خطا و تجربه به دست آمده و در چند قطره جمع شده است. هر کتاب خوب همان محلول کیمیاگری از انسانی بزرگ است. چطور می‌توانید از سرکشیدن محلول خودداری کنید؟

ما اینجاییم که زندگی کنیم. اما چطور می‌توان بهتر زندگی کرد؟ مثل تمام چیزهای دیگر با تمرین! کتاب خوب همان تمرینی است که ما را برای غلبه بر این زندگی غیرقابل پیش‌بینی کار کشته می‌کند! ادبیات همان مربی سختکوشی است که عرق شما را خشک می‌کند و شما را به داخل رینگ می‌فرستد!

مقاومت نکنید! کتاب خوب بخوانید. شما نمی‌دانید اما شاید در کتابی که می‌خوانید جمله‌ای، شخصیتی و یا کلیدی برای قفل درون شما وجود داشته باشد. از باز کردن و وسیع شدن روح خود نترسید. از اینکه در سن کم به تجربه تمام دنیا برسید نترسید. قطعا احساس پیری نخواهید کرد! شما کم کم به قدرت انتخاب و آزادی و رهایی می‌رسید که دیگر به هرچیزی تن نمی‌دهید، خود را اسیر زندگی روزمره و بی‌ارزش نمی‌کنید. ممکن است دیگران مطالعه شما را مسخره کنند چون ترس همین تفاوت‌ها راحت‌شان نمی‌گذارد. ترس اینکه نکند او سهم بیشتری از زندگی ببرد و من نه! چون به تدریج شما به زندگی و مجموعه رفتارها و انتخاب‌هایی می‌رسید که بسیار انسانی‌تر و رهاتر از زندگی یک فرد غیر کتاب‌خوان است.


کتاب خوب همه ذهنیات شما را به هم می‌ریزد. از خراب شدن اعتقادات قدیمی خود نترسید. کتاب خوب تزکیه نفس و فکر را به همراه دارد. به خودتان می‌آیید و می‌بیند سال‌ها تصور اشتباهی داشته‌اید و دست به خودسازی و چیدن دوباره افکار و عقاید خود می‌شوید. کتاب خوب همان میخ‌های دردناکی است که مرتاض روی آن‌ها می‌خوابد تا به قدرت ذهن برسد، مرتاض سال‌ها سختی می‌کشد و رنج می‌برد اما شما می‌توانید در خانه‌تان راحت بنشینید و از تجربیات او درس بگیرید! احساس آگاهی و دریافت بیشتر از محیط پیرامون بهترین حسی است که ادبیات فروتنانه در برابر ما گرفته است. البته که هرچه میزان دریافت شما از زندگی بیشتر می‌شود رنج شما بیشتر است اما رنج آگاهی صد برابر بهتر از خوشی نا‌آگاهی است.

پس هر زمان دیگری که کسی از شما پرسید چرا کتاب می‌خوانی؟ بگویید چون از بزرگ شدن روحم ابایی ندارم. چون من انسان حریصی هستم و می‌خواهم به جای هزار نفر زندگی کنم.

نویسنده مطلب: نگار نظری